لیلی و انار


اشک اسمان

هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم...

ليلي زير درخت انار نشست

درخت انار عاشق شد،

گل داد سرخ سرخ.

گلها انار شد،

داغ داغ،

هر اناري هزارتا دانه داشت.

دانه ها عاشق بودند،

آن ها توي انار جا نمي شدند.

انار کوچک بود.

دانه ها ترکيدند.

انار ترک برداشت.

خون انار روي دست ليلي چکيد.

ليلي انار ترک خورده را از شاخه چيد.

مجنون به ليلي اش رسيد.

و خدا گفت:راز رسيدن فقط همين بود.

کافيست انار دلت ترک بخورد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 23 دی 1392برچسب:,ساعت 18:38 توسط باران| |


Power By: LoxBlog.Com